سر میز شام بابام و داداشم کنار هم نشسته بودن. من و خواهرمم کنار هم. مامان هم سر میز نشسته بود. بابا نشسته بود جلوم. یهو تو صورتم زل زد و گفت تو همیشه انقدر خوشگل بودی ؟
ساعت ده شبه و وقتی به کل روز نگاه میکنم، میبینم این تنها قسمت خوب امروزم بود.
درباره این سایت