بهت زنگ زده بودم. گفته بودم بیا میدون درکه منو بردار. یه ربعم طول نکشید که رسیدی. منو که دیدی ترسیدی.  از خز ِ کلاه ِ کاپشنم آب می چکید. گفتی از کی بیرونی ؟ گفتم از چهار. ساعتت رو نگاه کردی. گفتی هفت و نیمه. گفتم خب هفت و نیم باشه. گفتی زیر این بارون بودی کل این سه ساعت و نیم رو ؟ گفتم زیر این بارون بودم کل این سه ساعت و نیم رو. گفتی کجا بودی ؟ گفتم دانشگاه. گفتی پس چرا سر از اینجا در اوردی ؟ گفتم نمی دونم. تاکسی سوار شدم، یه جایی که نمی دونم کجا بود گفتم پیادم کنه. پیاده شدم و سه ساعت و نیم پیاده اومدم. پرسیدی خوبی ؟ گفتم چرا انقدر دنیای ما کوچیکه ؟ چرا دنیا انقدر واسه ما کوچیکه ؟ چرا دنیای بقیه بزرگه ؟ جوابمو ندادی. به هندزفری که هنوز از گوشه ی صورتم از زیر روسریم بیرون زده بود نگاه کردی و گفتی چی گوش می دادی ؟ گفتم رو تکراره. کل ِ این سه ساعت و نیم ، اون دو دقیقه و بیست و هفت ثانیه ای که تو سه تار زده بودی رو گوش می دادم. خندیدی. گفتی من مست و تو دیوانه . پریدم وسط حرفت، گفتم میشه نریم خونه ؟ گفتی کجا ؟ گفتم هر جا. گفتی باشه. هنوز از خز ِ کاپشنم آب می چکید. من انگاری دیگه به سرما بی حس شده بودم. من نشستم توی ماشین. دستام سرخ ِ سرخ شده بودن. تو دستت رو بردی سمت صندلی عقب. فلاسکت رو اوردی. گفتم بد معتاد شدی، حواست نیست . گفتی فعلا که دارم با مخدرم نجاتت می دم. تو لیوان ِ خودت برام چایی ریختی. گفتم دستم تا نمیشه. خندیدی. گفتی تا نمیشه نه، خم نمیشه. گفتم  دست من تا نمیشه، تو مشکلی داری ؟ گفتی نه. مهم نیست تا بشه یا نشه، مهم اینه که خم بشه. گفتم نگفتی چرا انقدر دنیای ما کوچیکه. دستامو گرفتی. بی توجه به من . اصلا انگار نه انگار که دارم حرف می زنم. بردی جلوی دهنت. ها کردی. ها کردی. ها کردی. گفتم فایده نداره. تو باز ها کردی. بخاری ماشین خراب شده بود. قرار بود آخر هفته تعمیرش کنی. آخر هفته ولی گذشته بود. گفتم چرا جوابمو نمی دی ؟ گفتی جواب چیو ؟ گفتم چرا انقدر دنیای ما کوچیکه . موبایل من هنوز رو دور تکرار بود، فقط هندزفری توی گوشم نبود. تو سیم هندزفری رو از رو موبایل کندی. صدای سه تار تو پیچید تو ماشین. دستم هنوز توی دستات بود. چای ریختی رو دستام. گفتم داری چی کار می کنی دیوونه ؟ گفتی دارم یه کاری می کنم که دستات تا شن. چایی رو ریختی و دستمو بردی جلوی دهنت. ها کردی. یه های ِ بلند. یه های ِ طولانی. انگاری همه ی نفست رو گذاشته بودی توی اون ها. گفتی دنیای من ولی کوچیک نیست. گفتی قدر ِ دو تا کف دسته ها . ولی کوچیک نیست. باز ها کردی کف ِ دستام. گفتم سه تارت باهاته ؟ گفتی خونه ست. گفتم میشه نریم خونه ؟ گفتی کلاهت رو از سرت در بیار. گفتم دستم تا نمیشه هنوزم. درش اوردی. گفتی کجا بریم ؟ گفتم یه جایی که دنیا انقدر کوچیک شه، انقدر کوچیک شه، انقدر کوچیک شه که توش فقط من جا شم ، با تو، با فلاسک چاییت. ها کردی. خندیدی. گفتی معتاد داری میشی . 

 

یادته ؟ قبول کردی. با هم رفتیم همون جائه که اون قدر کوچیک بود . بعد دیگه نمی دونم چی شد که دنیا  انقدری بزرگ شد که تو با فلاسک چاییت توش گم شدین .  هنوز همون دو دقیقه و بیست هفت ثانیه داره تو گوشم پلی میشه . 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کی موزیک | دانلود آهنگ FARBOD SALATINI shop_alpha.ali Tabu تیم الماس های فوراور لامپ هاست ارائه دهنده سرور مجازی filecell1.rozblog.com مدیریت کسب و کار استراتژیک